درحالی که سپیده دم در تدارک گستراندن ردای زعفرانی خود بر پهنه زمین بود، خدای یونان، زئوس تندر، الهگان را در بلندترین نقطه کوه پر دامنه المپ جمع کرد و در حالی که همه سوت و کور فرا گوش بودند برای آنها صحبت کرد.
درحالی که سپیده دم در تدارک گستراندن ردای زعفرانی خود بر پهنه زمین بود، خدای یونان، زئوس تندر، الهگان را در بلندترین نقطه کوه پر دامنه المپ جمع کرد و در حالی که همه سوت و کور فرا گوش بودند برای آنها صحبت کرد.
گل زعفران مورد تحسین اساطیر و اشعار یونانی بود. هومر «ماه زعفرانی» را تحسین میکردو بستر زئوس را شکوفه های زعفران، نیلوفر و سنبل قرار داد. آب زعفران بر روی نیمکت سالنهای تئاتر پاشیده میشد. کفپوش تالارهای ضیافت پوشیده از برگ زعفران و کوسنها پر شده از شکوفههای زعفران بود. رنگ زعفران تا قبل از آنکه توسط هتراییها، معشوقه های آتن و کورینث به یغما برود، نماد وفاداری بود.
در قرن چهارم (ق.م) پهنه های گسترده و زعفرانی رنگ ییلاقات یونان بی اندازه تئوفراستوس را مجذوب خود میکرد و او نیز شمیم زعفران را که به واقع از آن به مثابه منحصر به فرد ترین خاصیت زعفران یاد میکرد، خالصترین رایحه ای می دانست که در تمام جایرین به مشام می رسید. هنگامی که نرون به روم قدم گذاشت تمام شهر از عطر زعفران آکنده شد.
بسیاری از افسانههای پیرامون این گیاه شگفت انگیز، به منشا خارق العاده گل زعفران بر میگردد. در یکی از این افسانه ها، گل زعفران از گرمای طاقت فرسای زئوس و هرا فراری شد و خود را بر روی یک ساحل پوشیده از علف پرت کرد. در داستانی دیگر، مرد جوانی به نام کروکوس (یا همان گل زعفران) به دلیل عشق یک طرفه به زنی که برای اسمیلاکس چوپانی میکرد، درگذشت و گلهای زعفران بر مزار وی رویید!
و یا در افسانهای دیگر، کروکوس، دوست نزدیک خدایگان هرمس، حین بازی پرتاب دیسک توسط وی آسیب دید. سه قطره از خون سرش بر گل زعفران افتاد و به این ترتیب سه کلاله گل زعفران رشد کرد و از آن پس این گیاه را کروکوس نامیدند.
جزیره یونانی سانتورینی، که در تمدن مینوی به عنوان “ترا” شناخته میشود، به دلیل کشف تعدادی نقاشی دیواری در سکونتگاه اکروتیری، مدتها به عنوان منبع زعفران وحشی شناخته میشد.
این نقاشیهای دیواری که در حصار گدازههای آتشفشانی و خاکستر حاصل از فوران آتشفشان در اواخر عصر برنز محفوظ ماندهاند، زنان و میمونهایی را به تصویر میکشند که زیر نظر یک الهه زعفران میچینند. همچنین نقاشیهای دیواری در این نقاشیهای دیواری که در حصار گدازههای آتشفشانی و خاکستر حاصل از فوران آتشفشان در اواخر عصر برنز محفوظ ماندهاند، زنان و میمونهایی را به تصویر میکشند که زیر نظر یک الهه زعفران میچینند. همچنین نقاشیهای دیواری در کاخ کنوسوس در جزیره کرت، برداشتکنندگان زعفران را در حال کار به تصویر میکشد.
ارسطو مینویسد: زعفران در سرزمین سیسیلی پلوروس به قدری رشد میکرد که پشتههای بار در آنجا جمع میشد. مردمان این سرزمینها، با صادرات زعفران به سراسر مدیترانه شرقی ثروتمند شدند
و مدتها پس از ناپدید شدن جامعه مینوی، زعفران تقریباً به اندازه طلا ارزشمند بود. زعفران همچنین هزار سال قبل از شکوفایی تمدن مینوی، درلابه لای آوازهای عبری سلیمان نبی خودنمایی میکرد و این نشان میدهد که عبریان باستان نیز از طریق تجارت به زعفران دسترسی داشتند.
زعفران همچنین از دیرباز به عنوان عنصری در آشپزی ایرانی شناخته شده است. مثلاً در داستان ضحاک، در وصف غذاهایی که ابلیس هرروز برای وی تهیه میکرد آمده است:
روز چهارم سفرهای عظیم گستراند که در آن خورش گوشت گوساله در زعفران و گلاب و نیز شراب کهنه و مشکی خوشطعم، پخته شده بود.
ضحاک بسیار متحیر شد: “همین که ضحاک دستش به غذا رسید و مقداری از آن خورد، از طعم آن به شگفتی آمد!”